پارت شصت و هشتم

زمان ارسال : ۳۰۵ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه

- واقعاً می‌خواید نظر من‌و بدونید؟
من و‌ کمند هر دو نگاهی به هم انداختیم و او گفت:
- معلومه که آره جناب سرگرد.
سرگرد نگاهی به دستیارش، سروان غلامی که روز اول تحقیقات او را کنار خانه‌ی خانواده‌‌اش دیده بودیم انداخت و بعد به صندلی تکیه داد و با آرامش دست‌هایش را در ه

رمان تمام شده است و به درخواست نویسنده به علت چاپ، امکان مطالعه آن وجود ندارد


اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ملیکا

    00

    جدا پلیس انقدر احمققق واضحه اصلا قضیه مشکوکه

    ۱۰ ماه پیش
  • مریم دولتیاری | نویسنده رمان

    نمی‌خوان خیلی قضیه‌رو پیچیده کنن و پذیرفتن همه چی همینیه که هست

    ۱۰ ماه پیش
  • سارای

    00

    خسته نباشی😘😘 عالی بود مثل همیشه، ولی یکم 🤏طولانی ترش کن جان من😂😂

    ۱۰ ماه پیش
  • مریم دولتیاری | نویسنده رمان

    چشم ممنون از همراهی‌تون😅

    ۱۰ ماه پیش
  • اسرا

    10

    عالیه خانمی

    ۱۰ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.