تاربام، گذرگاه سکون به قلم مریم دولتیاری
پارت شصت و هشتم
زمان ارسال : ۳۰۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه
- واقعاً میخواید نظر منو بدونید؟
من و کمند هر دو نگاهی به هم انداختیم و او گفت:
- معلومه که آره جناب سرگرد.
سرگرد نگاهی به دستیارش، سروان غلامی که روز اول تحقیقات او را کنار خانهی خانوادهاش دیده بودیم انداخت و بعد به صندلی تکیه داد و با آرامش دستهایش را در هرمان تمام شده است و به درخواست نویسنده به علت چاپ، امکان مطالعه آن وجود ندارد
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
ملیکا
00جدا پلیس انقدر احمققق واضحه اصلا قضیه مشکوکه